آزادوار شهری به قدمت تاریخ

بیمارم ، مادرجان

می دانم ، می بینی

می بینم ، می دانی

می ترسی ، می لرزی

از کارم ، رفتارم ، مادرجان

می دانم ، می بینی

گه گریم ، گه خندم

گه گیجم ، گه مستم

وز هر شب تا روزش

بیدارم ، بیدارم ، مادرجان

می دانم ، می دانی

کز دنیا ، وز هستی

هشیاری ، یا مستی

از مادر ، از خواهر

از دختر ، از همسر

از این یک ، و آن دیگر

بیزارم ، بیزارم ، مادرجان

من دردم بی ساحل

تو رنجت بی حاصل

ساحر شو ، جادو کن

درمان کن ، دارو کن

بیمارم ، بیمارم ، بیمارم ، مادرجان

شعر از مهدی اخوان ثالث

 


نویسنده: داود ׀ تاریخ: شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:شعر مهدی اخوان ثالث , مهدی اخوان ثالث ,بیمارم , مادرجان, شعر ,شعر ثالث,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تمامی حقوق برای سایت روستای آزادوار محفوظ است. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است